– سر بلند باش دختر جان. تو از غربال بانوی این قصر گذشتی.
– اتراق می کنیم فریاد حذیفه شترها را متوقف کرد. پاهای صهبا در اثر سابیده شدن به پوست ضخیم شتر زخم شده بود. کنیزی
وقتی می نویسیم دوست داریم مخاطبین از خواندن یادداشت هایمان لذت ببرند و مقصودمان را به درستی بفهمند. ممکن است با گذر زمان به
– زمانی که مرا از پدر و مادرم می خریدی چشمان ملتمس مادرم وادارت کرد قولی به او بدهی؟ آیا به یاد داری؟
در قسمت اول صهباء راهی سفری با هدف نامعلوم می شود.
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر
آیا از واژهها ، عاشقانه گفتن جایز است ؟ برای چه کسی ، آیا عاشقانه شعر گفتن و عاشقانه زیستن امکانپذیر است ؟ آیا شیفتگی
یک زن عاقل از همان ابتدای رابطه تمام انرژی خود را صرف نگه داشتن شخص مقابل نمی کند. آرام آرام گام بر می دارد و