یکی از دلایل مهم من برای وارد نشدن به عرصه نویسندگی رکود و خمودگی این عرصه بود. همیشه تصویر فردی عبوس و دلمرده از یک نویسنده داشتم. گمان می کردم نویسنده ها افراد پژمرده ای هستند که به خاطر فشار زیاد و سختی های زندگی به لاک خود فرو رفته و تمایلی به ساختن زندگی خود ندارند. اما زمانی که متوجه شدم می توانم از طریق این مهارت به آرزوی همیشگی خودم دست یابم، انگیزه بسیار بیشتری برای ادامه حرکت در مسیر نویسندگی پیدا کردم.

نویسندگی محدود به نوشتن داستان یا جستار در یک سایت یا مجله یا کتاب و … نیست. نویسنده ها می توانند با خلاقیت خود تغییرات بزرگی در جهان پیرامون خویش ایجاد کنند. بزرگترین کاری که برای من در این عرصه متصور است، کارآفرینی با کلمات است. البته در ابتدا که این عرصه را جدی تر گرفتم، بسیار گیج و مبهوت بودم. اما هرچه جلوتر رفتم، راه برایم روشن شد و توانستم بر تمام تیرگی ها غلبه کنم. امروز به خوبی می دانم خواسته من منطقی و معقول و بسیار مفید و سازنده نیز هست.

من به عنوان یک محصول نهایی در ادامه مسیر می توانم سه مدل از کار را متصور بشوم:

  1. داشتن یک سایت پربازدید و پرمخاطب. در این سایت آموزش های متفاوتی در زمینه نویسندگی به مخاطبین ارائه می شود. دوره های مختلف و کتاب هایی که توسط تیمِ محتواگر ارئه می شوند، می توانند با قیمت های معقول و بر اساس اقتضای آن دوره به شکل آنلاین، آفلاین، پادکست، ویدئو و … ارائه می شوند.
  2. تاسیس یک موسسه آموزشی که هنرجویان و متقاضیان آموزش نویسندگی را در رده های سنی متفاوت جذب می کند. البته رویه این موسسه باید متفاوت باشد. و باید به شیوه های خلاقانه عمل شود و از راهکارهای رایج و متداول دوری کرد. باید سعی کنیم رویه ای کلی بر تمام فعالیت های خود داشته باشیم.
  3. تاسیس یک انتشارات. البته باید برای رسیدن به این هدف تا حد زیادی ارتباطات خودمان را گسترش بدهیم. نه اینکه اعتماد به نفس کافی نداشته باشم بلکه فعلا نمی خواهم با فکر کردن به یک هدف دور از دسترس خودم را خسته کنم.

اما هرسه گزینه در حال حاضر و با امکانات فعلی قابل دسترس نیستند. پس باید برای ادامه مسیر یک محصول قابل دسترس طراحی کرد. گزینه اول طراحی یک کتابچه آموزشی کوچک برای انتقال تجربیات خودم در زمینه داستان نوشتن است. این کتابچه می تواند در قالب متدهایی برای داشتن شروع جذاب و متفاوت، راهکارهای انتقال فضا و بهترین گزینه های شخصیت پردازی باشد.

گزینه دوم دوره ای آفلاین به شکل پادکست های صوتی است. مثلا ده پادکست صوتی در مورد انواع شروع و تاثیر آن بر روند قصه ضبط کنیم. می توان برای دوره ثبت نام کرد و به شکل رایگان برای کسانی که نام نویسی می کنند ارسال نمود.

گزینه سوم فعال کردن خبرنامه سایت و دعوت به ثبت نام در آن است. می توان هر هفته محتوایی را در قالب متنی انگیزشی یا آموزشی یا گزارشی به مخاطبین ارسال نمود.

با امکاناتی که الان داریم، هرسه گزینه قابل دسترسی است. پس باید کمی برنامه بریزیم تا به اجرای این ایده ها برسیم. اما باید بتوان در یک جمله خلاصه ایده را برای مخاطب بیان کرد. مثلا کار گروهی را در نظر بگیریم. اگر من بخواهم کار گروه خودمان را در یک جمله توصیف کنیم و یک توضیح یک خطی در مورد آن بدهیم، چه خواهیم گفت؟

اول باید به رویکرد اصلی و هدف نهایی گروه یا ایده خودمان بیندیشیم. ما در گروه تصمیم داریم، موانع نویسندگی را برداریم؟ قصد داریم یک قدم برای ارتقاء طرز فکر نویسنده ها برداریم؟ می خواهیم هرنویسنده ای ایده های بهتری داشته باشد یا فضای ذهنی روشن تری؟ ما قصد داریم با ارائه محتوای مفید و سازنده نویسنده را به فکر کردن وادار کنیم. به همین جهت در هرسه زمینه کپی رایتینگ، شعر و داستان فعال هستیم. شاید در یک جمله بتوان گفت: «با ما به تعالی بیندیشید»

اما در مورد جزوه آموزشی می توان گفت: «در این جزوه یاد می گیرید با شروع داستان مخاطب را بدزدید»

یا در مورد پادکست ها بگوییم: «در این دوره آفلاین شما می آموزید از هیچ و پوچ داستان بسُرایید!»

و در مورد خبرنامه ها نیز می گوییم: «اگر اشتیاق شما همیشه به هیزمی جهت پرحرارت شدن نیازمند است، عضو خبرنامه بشوید»

ایده های من شاید شبیه همه ایده هایی باشد که در فضای وب وجود دارد. اما من قصد دارم حرف های متفاوتی بزنم و بهتر بگویم من می توانم با قدرت خلاقیت خودم به سراغ گزینه هایی بروم که در ذهن مخاطب تبدیل به ناسورهای پردرد شده است. می توانم دست روی نقاط ضعف آنها بگذارم. و قصد دارم با از بین بردن کمال گرایی آنها داستان نوشتن را به امری ممکن و ساده بدل کنم.

اگر کسی با ایده من همراه بشود، فاصله دست و مغزش کم شده و به خاطر زیاد نوشتن و کامیابی بیشتر در این مسیر قطعا به احساس متفاوتی دست خواهد یافت. او می تواند در عرصه نوشتن خیلی زودتر رشد کند. می تواند سایت خودش را راه بیندازد و به سرعت نوشتن را به اصلی ترین فعالیت زندگی خودش بدل سازد.

در اجرای این ایده اولین مشکل من آفت موازی کاری است. این امکان وجود دارد که ناخواسته شبیه به سایر نویسنده های محترم عمل کرده و به مرور نتوانم تمایزی را که خودم مایل بودم، حفظ نمایم. اما مشکل دیگر من رقابت شدیدی است که در این فضا وجود دارد. در این فضا افراد بسیاری را می بینیم  که همین کار را انجام می دهند. تفاوت کار من با این افراد باید بسیار روشن و واضح باشد. این رقابت اصلی ترین مشکل من است.

 در صورتی که نتوانم این تمایز را حفظ کنم و کاری که ارائه می دهم هیچ فرقی با سایر محتواگران نداشته باشد، کسی از محصول من استقبال نخواهد کرد. احتمال اینکه هیچ کس حتی آن را دانلود هم نکند بسیار زیاد است. بدترین حالت اتفاق همین است که احدی وارد رسانه من نشده و هیچ اشتیاقی به محصولم نشان ندهد. حتی ممکنست کسی برای خبرنامه ثبت نام نکرده و تمایلی به دریافت آن نشان ندهد. دراین صورت نباید ناامید باشم. هرچند می دانم به ضرس قاطع بسیار ناراحت و سرخورده خواهم بود. می دانم مایوس میشوم. اما حداقل می توانم یک قدم به سمت نوشتن کتاب آموزشی بردارم. حداقل توانسته ام تمام دانسته های خودم را به شکلی منظم بنویسم.

در بهترین حالت عده محدودی کار من را دانلود کرده و می خوانند. عضو گروه می شوند. با من تعامل می کنند. ممکنست سفارش بیشتری بگیرم. احتمالا افرادی که من را نمی شناسند با قلم من آشنا شوند. همچنین ممکنست اعضای فعالی برای گروه پیدا کرده و بشود با افراد جدید جریان های قوی تری هم ایجاد کرد. احتمال اینکه یک طراح سایت به ما بپیوندد، هست. شاید حتی در زمینه های مختلفی چون چاپ و نشر هم آشنایانی پیدا کنیم.

جنبه مثبت قضیه این است که اگر من هر سه ایده را اجرایی کنم، مسلما دچار انفجار دوپامین شده و اعتماد به نفسی صد چندان پیدا خواهم کرد. چنانچه تا امروز نیز به همین منوال پیش رفته ایم و دیده ایم که این اقدام همیشه جوابگو بوده است. اما جنبه منفی قضیه رشد بسیار کند در فضای امروز است. دراین فضا ممکنست هرکسب و کاری به شکست منتهی بشود. و از همه مهم تر اینکه افکاری که به سر من می آیند بدون شک به مغز سایرین هم خطور می کند. پس چرا من اینهمه اصرار دارم ادامه بدهم؟ این فکر منفی در سرم بارها و بارها چرخ می زند.

در نهایت این ایده می تواند به شکل یک سلسله آموزش های مدون و منظم دربیاید. و تبدیل به یک عرصه مهم برای تولید محتواهای مفید بشود. لازم نیست حتما تا انتهای مسیر فقط در مورد نویسندگی سخن بگوییم. بلکه اگر بخواهیم می توانیم در عرصه توسعه فردی نیز گام برداریم و از این راه به تعالی فکر و فرهنگ و اندیشه در این کشور کمک کنیم.

2 پاسخ

  1. چه جالب که سه تا قدم‌ کلی داره
    و حالا اونا رو پرداختی
    و تقلیل کردی
    به سه اقدام جزیی
    می‌دونم که موفق‌ترینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *