حقّه ای برای نوشتن(۷)

قسمت هفتم از سلسله یادداشت های شرح واژه 《تداوم》

وقتی ششمین قسمت از یادداشت های تداوم را به اتمام رساندم ساعت از چهار صبح گذشته بود. به رختخواب رفتم و پلکهایم را روی هم گذاشتم. بر خلاف همیشه که از دیر خوابیدن پشیمان می شدم و فکرِ کسالت فردا ناراحتم می کرد، هیجان حاصل از خلق یک نوشته جدید را زیر پوستم احساس می کردم و نمی توانستم جلوی لبخندی که از دلم بر می آمد و به سرعت خود را به لب هایم می رساند بگیرم. پلک ها اصرار داشتند باز بمانند و مغزم اندکی بیداریِ بیشتر برای روشن دیدن خیالات خودش طلب می کرد.

به دخترک آرمیده خودم نگاه کردم و همانجا فهمیدم چیزی را که احتیاج داشتم یافته ام. گمشده ای که مدت ها برای پیدا کردنش در بن بست ها و کوچه پس کوچه های زندگی پرسه می زدم. تصمیمات عجیب می گرفتم و برنامه های عجیب تر می ریختم. به گمانم رمز احساس خوب را یافته بودم.

 

 

در یک کلام می توانم بگویم نوشتن های پی در پی در مورد موضوعی که سال ها دغدغه فکری خودم بوده است مرا به «وجد» آورده بود. این وجد و شعفی که در آن لحظه احساس می کردم وادارم می کرد برای قسمت بعدی یادداشت ها فکر تازه ای داشته باشم. یادآوری می کرد که اگر برنامه ای برای نوشتن در سایت نداشته باشم و بین قسمت های یادداشت فاصله بیفتد حتما پشیمان می شوم. تمام قوای درونم در آن لحظات بسیج شده بودند و برای من کف می زدند.

وقتی صدای منِ مهربان را شنیدم که می گفت چقدر برای این کار ارزش قائل است تصمیم گرفتم از دل تمام کارها و دغدغه ها فرصتی برای نوشتن این یادداشت ها پیدا کنم. دوباره یافتن آن وجد وسرور به هدف مهمی تبدیل شده بود که باید برایش وقت می گذاشتم. لذا خودِ آن احساس وجد را به ایده ای برای نوشتن از تداوم بدل کردم.

ناگفته نماند از پیش می دانستم که حاصل کار همیشه هم مرا به وجد نخواهد آورد. و پیش بینی می کردم از بین تمام روزهایی که می نویسم و می خوانم فقط برخی قدرت ارائه چنین احساس شعفی را دارند. وقتی از پیش منتظر فجایع باشیم، هنگام رخ دادنِ آنها چندان غمگین نمی شویم. من هم می دانستم در تعداد زیادی از نوشته هایم قرار است سخت مأیوس شوم.

مهندسی موفقیت

راه گذر از یأس حرکت نکردن نیست. به نظرم یأسی که در اثر انجام کار غیرقبول حاصل می شود، بسیار متفاوت است از یأسی که در اثر هیچ کاری نکردن ایجاد می شود. وقتی به خاطر ترس از فاجعه دست از نوشتن بر می داریم، خود را از تمام نوشته های خوبی که ممکنست خلق شوند محروم می کنیم. اما کسی که تداوم خود را به خاطر یأس احتمالی خدشه دار نمی کند، در بین نوشته های بد یادداشت های درخشان هم خلق می کند.

 

یکجا نشستن و به آرزوها و ایده آل ها اندیشیدن سبب می شود مسیر طولانی تر و حرکت سخت تر به نظر بیاید. وقتی حرکت را آغاز می کنیم ممکنست متوجه سختی هایی بشویم که ما را از عالی بودن دور می کند. نداشتن استانداردهای مورد نظر ممکنست ما را از چشم خودمان بیندازد.

اما کسی که به ترس خود غلبه کند، متوجه می شود حتی وقتی عالی نیست احساس تهی بودن ندارد. در حالیکه ترس ما را از هر امیدی خالی می کند. به علاوه وقتی در حرکت خود به گام هایی که تنها خوب یا متوسط هستند بسنده می کنیم، کفایتی در خودمان می یابیم که ما را به وجد می آورد.

کسی که با تداوم در یک حرکت خود را در معرض شکست ها و پیروزی های حاصل از آن می گذارد، می تواند امید داشته باشد که روزی با شور و شعف از خواب و خوراک خودش برای رسیدن به رویایی بزرگ بزند. اما کسی که منفی بافی های ذهنش او را در تار عنکبوت کمالگرایی نگه می دارد، در نگرانی و دلهره پیر خواهد شد.

7 پاسخ

  1. چقدر این نوشته تداوم نقدی بود علیه این شعارهای پوشالی موفقیت که می‌گن بشین به روزهای آینده که پولداری و موفقی فکر کن در صورتی که راه رسیدن به اون آینده از امروز می‌گذره و فقط با فکر کردن یا نشخوار کردن موفقیت محقق نمیشه و باید به هر طریقی بلند شد (این بلند شدن هم استعاری هم واقعی)
    بنظرم واقعا باید وقتی حسرت می‌خوریم. ببینیم ما چطور می تونیم برسیم و حرکت کنیم تا اون لبخند رضایت روی لب‌مون بشینه

  2. با خوندن این نوشتت یاد مکانیزم های دفاعی آدلر افتادم یکی از مکانیزم هاش فاصله انداختن بین خودمون و مشکلات از نظر روانیه تا از عزت نفسمون محافظت کنیم و یکی از روش های فاصله گیری بی حرکت موندنه این افراد اصلا کاری انجام نمیدن که موفق بشن یا شکست بخورن و به این گونه از خودشون محافظت میکنند…
    خیلی عالی مینویسی …قلمت مانا

  3. تداوم تو در همین سلسله نوشتار « تداوم» می‌تونه یه تاثیر شگفت انگیز در تعالی قلمت داشته باشه.
    نوشته ات مثل همیشه سرشار از انگیزه و انرژی بود، مخصوصا اینکه با مستحکم کردن زیربنای واژگانمون به وسیله‌ی مطالعه می‌تونیم قوی‌تر گام برداریم.

  4. سلام
    خیلی زیبا بود و دقیقا موقعیت الان من رو توصیف کردی الان که شروع کردم به کار جدید و دست از آرمانگرایی برداشتم و سعی میکنم آدم موفقی باشم نه خوش خیال😑

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *