من استعداد هیچ چیز ندارم! (۱۱)

قسمت یازدهم از سلسله یادداشت های شرح واژه تداوم

تعبیر یک رویا

خود را تهمتن نام می گذارند و کمرهمت می بندند تا توپ های سنگی را با یک طناب بکشند. مربی غول پیکر با حرصی توام با مهربانی کف می زند و صدایش می کند. وقتی شکست می خورد با اندوه سر تکان می دهند. عوامل شکست او را بررسی می کنند و آرزو دارند در مسابقه های بعدی او را ببینند.

 ۲۰۰ میلیون تومان هزینه کرده است تا قدرت ترمز دستی و دیفرانسیلش را بالا ببرد، دور موتورش بالاتر رفته و بتواند سرعت بالای ۲۰۰ کیلومتر را ساپورت کند. وقتی در پیست به مانع برخورد می کند مربی از ته دل آه می کشد و مجری به شدت احساس تاسف می کند.

با تهیه یک متن طنز بانمک روی استیج ایستاده و همه تلاشش را می کند که از داورهای روبه رویی خودش خنده بگیرد. تا اواسط استندآپ پیش می رود و وقتی می بیند داورها مثل برج زهرمار تماشایش می کنند بهم می ریزد. نمایش کوتاه او خراب می شود. هنگام بازگشت به پشت صحنه بغض کرده است. همه برای او احساس تاسف دارند و ناراحتی عمیقش را درک می کنند.

هرگروهی سال هاست مشغول تمرین برای تنظیم آهنگ های مختلف است که امروز به این استیج برسد و بتواند توانمندی های خودش را به همه نشان بدهد. داورها از اجرای بعضی بندها بیزار می شوند. پسر جوانی که تایید کافی را نگرفته است آنقدر به غرورش برخورده که می گوید هرگز به این مسابقه نمی آید. گروه دیگری که تایید گرفته است، سر از پا نمی شناسد….

هرکسی را بهر کاری ساختند (؟!)

به گمانم این جمله یکی از اشتباهات بزرگی است که از کودکی آن را پذیرفته ایم. وقتی نمی توانیم فرمول های ریاضی را خوب حل کنیم می گوییم: «من آدم ریاضی نیستم.» وقتی حوصله مان از توضیحات استاد روانشناسی خسته می شود می گوییم: «من به درد روانشناسی نمی خورم.» زنگ ورزش به خاطر خواب آلوده بودن حوصله تکان خوردن نداریم پس نتیجه میگیریم: «من حس ورزش کردن ندارم.» زنگ انشا هرگز نتوانستیم بیشتر از دو خط در مورد برتر بودن علم از ثروت بنویسیم. پس قاطعانه خود را محکوم می کنیم که آدم ریاضیات باشیم. و در ضمیر خویش داده هایی غلط حک می کنیم.

جایی خواندم حرفی که انسان به خودش می گوید ۱۷ برابر تاثیر بیشتری نسبت به شنیده هایش از دیگران دارد. نمی دانم تا چه حد می توان به این گفته استناد کرد. یا عدد ۱۷ چقدر دقیق است. اما حداقل دو سه برابر موثرتر بودنش را در زندگی خودم دیده ام.

شنیدن کی بُوَد مانند دیدن؟

 تاثیر واردات ذهنی حقیقتی غیرقابل انکار است. درست بر خلاف امر موهومی به نام «استعداد». شاید بشود از طریق تست های روانشناسی متوجه توانمندی های یک انسان شد. اما استعداد هرگز محدودیت هایی را که ما تصور می کنیم به بار نمی آورد.

مقوله استعداد در واقع یک تله ذهنی است. داده هایی که ضمیر ناخودآگاه ما به ذهنمان می گوید تا او را از بار یک مسئولیت جدید رها کند: «تو آدم حفظیات هستی! تو را چه به نقاشی و هنر؟» حرف حسابش این است که حوصله ندارم فضای جدیدی برای آموزه های هنری باز کنم.

مغز چه گناهی کرده است؟

مقاومت ذهنی یکی از راه های دفاعی مغز ما در برابر آسیب هاست. چرا که اگر درهای ذهن برای ورود همه داده ها  باز باشد هویت اصیل خودش را از دست می دهد. لذا به طور طبیعی هرانسانی مقابل رشته های جدید موضع می گیرد. ولی این مقاومت نباید به عنوان بی استعدادی در آن زمینه تلقی شود.

به نظرم تنها زمانی می توان گفت در امری استعداد نداریم که برای مدتی طولانی مشغول یادگیری آن باشیم و چنانچه همین انرژی را صرف کاری دیگر می کردیم، رشد بهتری برایمان حاصل می شد. شاید حتی در این زمان هم نتوان گفت در امر اول بی استعداد هستیم و حق ورود به آن را نداریم. بلکه تنها می توان فهمید برای رشد در یک زمینه نیازمند چه میزان تلاش هستیم.

کسی که ورزشکار حرفه ای، موزیسین، کمدین یا راننده رالی می تواند بشود، به این دلیل نیست که از شکم مادر با این استعداد پا به عرصه جهان نهاده است. حتی به این دلیل نیست که از میان همه امکان های رو به روی خودش بهترین امکان و بالاترین استعداد خود را انتخاب کرده است. بلکه او تنها کسی است که داده های ذهنی خود را روی یک کار مشخص متمرکز نموده و به هدف خود اجازه داده است لحظات عمرش را شکل دهد.

شکست هایی که هنگام شروع کاری برای ما اتفاق می افتد، ممکنست به بهانه هایی برای کنار کشیدن بدل شوند. اصلی ترین توجیهی که در این هنگام برای خود می سازیم اشاره به نداشتن استعداد است. استعداد می تواند به ما کمک کند در عادات خود مستمر باشیم. اما هرگز نباید به عنوان محدودیتی برای تداوم در علایق ما باشد.

5 پاسخ

  1. سلام عزیزم
    متن عالی بود اما من معتقدم که تو دوتا کار واقعا استعداد وجود داره و هرگز کسی که استعداد نداره به بالاترین مرحله‌ی اون کار نمی‌رسه؛ اولی نبوت هست و دومی شاعری…
    حالا چه تناسبی هست بین این دوتا واقعا جای یه مقاله‌ یا جستار مفصل رو می‌طلبه که فعلا گقتش رو ندارم. پس تو از من به واسطه رابطه علمی که داریم؛ بپذیر…

    در مورد باقی مطالب باهات سر میاله «متمرکز شدن» و «تلاش کردن» خیلی موافقم…

    قلمت مانا

  2. مطالب جالبی عنوان شد اینکه استعداد یک تله ذهنی‌ست و یا اینکه گفته خود شخص ۱۷برابر تاثیرش بیشتره! مرسیی زینب عزیز که اینقدر دست پر می‌نویسی و به اطلاعات ماهم اضافه میکنی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *