بن بست را دور بزنیم (۱۴)

قسمت چهاردهم از سلسله یادداشت های شرح واژه تداوم

وقتی می خواهیم در بستری رشد داشته و فعالیت خود را به شکل مرتب ادامه بدهیم، باید زمینه های آن را فراهم کنیم. فراهم کردن زمینه سبب می شود بتوانیم پروسه شکل گیری حرکت را به درستی انجام داده و فرآیندی اتوماتیک دست یابیم. آمده بودن زمینه به ما یاری می رساند که خودمان را وسط عرصه رشد و حرکت مداوم تنها و بی یاور نبینیم.

یکی از مهم ترین زمینه ها تعادل درونی و احساسی ماست. شرایط زندگی انسان هرگز قرار نیست برای همیشه در یک استاندارد دائمی به سر ببرد. زندگی به ما چکی تضمینی برای خوشبختی با دوام نداده است. هرکسی ممکنست بسته به محل زندگی یا افرادی که با آنها به سر می برد، با نوع خاصی از مشکلات دست و پنجه نرم کند.

لذا باید برای غلبه بر ناامیدی حاصل از شرایط بیرونی راهکاری داشته باشد. باید بتوان نقشه ای محکم و دقیق طراحی کرد که در روزهای سخت ناامیدی با حرکت در مسیری از پیش تعیین شده راه خروج از مصائب را پیدا کنیم. آنچه در مورد شرایط بیرونی زندگی گفتیم، الزاما نیازی نیست درون ما نیز رخ بدهد.

ممکنست حوادث غیرمترقبه و مراحل سخت و پیچیده در برابر روی ما قرار گرفته باشد، اما می توانیم طوری به ثبات برسیم که هیچ عامل خارجی نتواند ما را از حرکتمان باز دارد. تعادل و ثبات درونی ما ممکنست ارتباطی با شرایط خارجی داشته باشد، اما به هیچ وجه صد در صد وابسته آن نیست.

یکی از اصلی ترین عواملی که سبب خدشه دار شدن تداوم ما می شود، حکومت احساسات ناپایدار بر عقل و منطق ما است. اگر بخواهیم برای پایان دادن به این سلطه احساسات را منکوب کنیم تنها با بن بست رو به رو خواهیم شد. چاره کار دور زدن بن بست است.

برای رهایی از شر عواطف بی ثبات باید داده های فکری ذقیق و درستی به آنها بدهیم. باید احتیاط کنیم و توجه داشته باشیم همانطور که احساسات از درون ما تغذیه می شوند، بر ما هم تسلط بیشتری پیدا می کنند. اگر اجازه مانور زیادی به این احساسات بدهیم، با طغیان ناگهانی آنها علیه تمام داده های فکری خودمان رو به رو خواهیم شد.

ناگفته نماند که وجود احساسات علت اصلی تمایز آدمیزاد از سایر موجودات است. پس نباید آنها را عناصری نامطلوب دانست و کمرهمت به قلع و قمع آنها بست. بلکه باید مواطب باشیم به همان اندازه که از روح ما تغذیه می کنند، با داده های فکری مناسب روان خود را تغذیه کنیم. چرا که با این شیوه تعادل بین منطق و احساس ایجاد می شود.

اغلب گمان می کنیم تنها چاره رهایی از شر این خجم از بی ثباتی، تبدیل شدن به رباتی مستحکم است. اما این اتفاق شدنی نیست. نه تنها امکان از بین بردن احساسات وجود ندارد، بلکه اقدام به انجام این کار سبب طغیان آنها و خروجشان از مسیر صحیح می شود. پس لطفا از خودتان چنین توقعی نداشته باشید.

برای حفظ تداوم لازم است عقل و منطق در کنار عواطف و احساسات شما فعال باشند. لازم است هر دو را به درستی به کار گرفته و اجازه ندهید یکی از این دو دیگری را کنار بزند. غلبه عقل و منطق انگیزه ادامه دادن را خشک می کند، و تسلط احساسات انسان را از متن حرکت دور کرده و به حواشی می کشاند. پس برای ماندن در مسیر تداوم باید راهی برای حفظ تعادل پیدا کرد.

یک پاسخ

  1. بنظرم در هر شخصی یا وجه احساسی پررنگه یا منطقی و پذیرش اینکه ما چی هستیم باعث میشه بفهمیم چی می‌خوایم اما اینکه بشه این دو رو به اندازه به کار گرفت نیاز به درس گرفتن از تجربه و یافتن الگوهای رفتاری داره تا بشه به تعادل رسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *