فلاکتی که به آن خو گرفته ایم. (۱)

اولین قسمت از سلسله یادداشت های بررسی مفهوم «وابستگی»

کسی به بدبختی خود آگاهی  دارد و تلاش می کند خود را از منجلابی که در آن گیر کرده است، نجات دهد. دیگری بدبختی را تشخیص می دهد ولی قدرت تغییر دادن آن را در خود نمی بیند. نهایتا به فرزندان و اطرافیان خود همیشه توصیه می کند که مواظب خوشبختی خود باشند. اما حالت سومی هست. حالتی که نامش را می گذارم: خو گرفتن به فلاکت

وقتی به سیه روزی خود عادت می کنیم، نمی توانیم بپذیریم چیزی که سبب امتیاز ما نسبت به بقیه شده است، امری نامطمئن بوده و امنیت روانی نمی بخشد. خود را قدرتمند می پنداریم، در حالی که اندیشیدن به آینده فکرمان را فلج می کند.

لایو صبحگاهی مثل همیشه حواشی جالبی داشت. بازهم عده ای در مورد زیاد بودن تعداد خانم ها حرف زدند و باز صحبت از این شد که خانم ها فارغ البال هستند. کار کمتری دارند و دغدغه های ذهنی آزارشان نمی دهد. آقایان ادب به خرج داده و نگفتند: «زن جماعت بیکار محل و بی خیال است. چرا لایو صبحگاهی شرکت نکند؟؟»

شاهین کلانتری بازهم به به هدف زد: خانم ها سال های زیادی را تحت فشارهای تحمیل شده از جانب تعصبات و سنت گرایی بوده اند. حالا که شرایط عوض شده است، تلاش بیشتری برای رشد و پیشرفت و تعالی دارند.

تربیت سنتی به زن نمی گفت موجود کم ارزشی است. بلکه برای او زمینه های خاصی از ارزش را تعیین می کرد. زمینه هایی که در جای خود می توانست به رشد و شکوفایی او کمک کند. اما این نگاه زمانی آزاردهنده می شد که با برتری جویی ذاتی در بین اقشار بالا دست ادغام می گردید. در این زمان بود که تنها امتیازی که به زن داده بودند، سبب تحقیر او می شد. چرا که برای ورود به سایر عرصه ها راهی برای او وجود نداشت.

در جامعه ای که به فلاکت خو گرفته اند، مردم عادت دارند کسی را آنقدر بزرگ کنند که در قاب چشمانشان جا نگیرد. پس ناچار در برابر او همیشه سر به زیر خواهند افکند. خدمت کردن به فرد متبختر برای این مردم افتخار است. هضم شدن در این خدمت رسانی هرچه بیشتر رخ بدهد، شرافت و کمال بیشتری هم برای فرد در پی دارد. زن یا مرد فرقی نمی کند. وقتی خودکم بینی بین افراد موج می زند، خودبرتر بینی حاصل از حقارت ذاتی، شدت می یابد.

– مادر جان
– جان مادر
-امروز حال مجلس سلام نداریم
(و زن هایی که تا گردن در برابر سرورشان خم شده اند، ماست های خود را کیسه می نمایند)

عادت به فلاکت را می توان از آرزوهای مردم یک جامعه تشخیص داد. زمانی که تنها آرزوی زن ها زاییدن ۷شکم پسر برای شوهرشان و دغدغه مردان خریدار داشتن حرفشان باشد _ آن هم به شکلی که بچه ها جرات نکنند وقتی پدر می آید جیک بزنند _ می شود رگه های سیاه بختی را پیدا کرد.

جامعه فلک زده به جامعه ای می گویند که حتی در قرن ۲۱ شاغل بودن زن را نقیصه ای برای او پنداشته و جویای احوال لایه های خاک روی وسایل خانه اش می شود. و اینجاست که زن ها برای کسب استقلال تلاش کودکانه ای به کار می بندند. در حالی که مصداق و معنای واقعی استقلال را درست نفهمیده و علیرغم دسترسی به استقلال مالی، هنوز از نظر فکری وابسته هستند.

بزرگترین آرزوی زن های حرم سرا جلب توجه قبله عالم یا توفیق در سرگرم سازی ایشان است. رقابت بر سر زیباتر دیده شدن و حذف بی رحمانه رقیب سرگرمی مهم آنها بود. این فلاکت که برخاسته از نگاهی برتری جویانه است، به آحاد مردم هم منتقل می شود.

واژه وابستگی ما را به یاد روابط عاطفی متزلزل و ناپایدار می اندازد. اما مفهوم وابستگی بسیار گسترده است. معمولا گریزی از آن نیست و به همین دلیل انسان به حضور در اجتماع گرایش دارد. اما باید نوع وابستگی را مدیریت و انتخاب کرد. کسی که در ابتدایی ترین نیازهای خودش مثل احساس خوشبختی، شادی، احترام و عزت نفس وابسته کسی دیگر باشد، با دسترسی به بالاترین حد از استقلال مالی هم نمی تواند زندگی سعادتمندانه ای را تجربه کند.

یکی از مهم ترین دلایل اختلافات زندگی زناشویی هم به وابستگی بر می گردد. دختران دم بخت منتظر رسیدن مرد شایسته و مقبولی هستند که با آمدنش آنها را به سعادتی بی انتها برساند. کمتر دختری به این فکر می کند که با ازدواج باید مسئولیت خوشبخت ساختن یک خانواده را بر دوش بکشد. از صفر شروع کردن یک زندگی معمولا برای دختران و خانواده هایشان _ آن هم در شرایط نا به سامان امروز_ به معنای تحمل گرسنگی و تشنگی و … است. هیچ پدر یا مادری با خود نمی اندیشد که بگذار دخترم در کنار این مرد مزه ساختن را بچشد و بعد روی بنایی خودساخته به زندگی ادامه دهند.

ما با ضعیف پنداشتن زن ها خوشبختی آن ها را وابسته به عوامل خارجی نشان            می دهیم. و از آنجا که احساس خوشبختی ارتباط معناداری با احساس ارزش دارد، سعادت برای ایشان تبدیل به گوهری نایاب می شود.

6 پاسخ

  1. البته وابستگی طیف دارد و در همه ابعاد جا خوش کرده . اینکه زنان زمانی برای هر چه بیشتر وابسته بودن مورد تشویق و تکریم بودند اما حالا آنها را به استقلال دعوت می کنند لایه های پنهانی هم دارد.

    خلاصه کنم این گذار هم پر از چاله چوله های پر آب و گل است و بدون گل آلود شدن دامن های زربافت که بر قامت زنان قدار پیشین کردند، ناشدنیست.
    زن امروز بی ساده انگاری بایستی لباس بی یراق رزم بپوشد و همزمان فراموش نکند که خالق همه بزمهای سرخوشانه اوست.

  2. سلام زینب جان دغدغه این روزها وابستگی عاطفی به اشخاص بود که مخل کار کردن و تمرکز روی هدفم می شد. تصمیم گرفتم با نوشتن و تحقیق در مورد این موضوع این وابستگی رو کم کنم. مطالب زیادی رو دیدم اما مطلب شما که به صورت تاریخی به این وابستگی اشاره کرده بودید خیلی به دلم نشست و لذت فراوان بردم. قلمتان مانا بانو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *