مقصّر یا موثّر؟

جوابی برای این پرسش پیدا نمی‌کرد:

«چرا دنبال افزایش توانمندیِ خود نیستند؟»

اظهار می‌کرد تمام‌ِتلاش خود را برای برگزار کردنِ کلاس‌های خیاطی و قلّاب بافی به کار ‌گرفته‌است. می‌گفت هزینه‌ای که برای این کلاس‌ها در نظر گرفته‌ایم از هزینه‌های عادی بسیار پایین‌تر است. مربی‌های درجه یک استخدام کرده‌بودند تا با ارائه آموزش‌های کاربردی بدون اتلافِ وقت این افراد را برای ایجادِ یک شغلِ جدید آماده سازند.

حتی برای آنها وام‌های بدون‌بهره با اقساط طولانی هم در نظر گرفته‌بودند. به نظر می‌رسید منتظرند تا یکی از این افراد اقدام کند تا آنها با تمامِ قوا از وی حمایت نمایند. اما در کمالِ تعجب هربار بعد از اعلانِ برگزاری کلاس‌ها و امتیازاتی که برای شرکت‌کنندگان در نظر گرفته‌بودند یک یا دو نفر از بین پانصد یا ششصد نفر شرکت می‌کردند.

ناراحتیِ اصلی او از این بود که آنها با شرکت در این کلاس‌ها حداقل می‌توانند با هزینه کمتری برای فرزندان خود لباس بدوزند. اما کسی حاضر نبود برای رسیدن به این توانمندی در طول هفته دو یا سه ساعت از زمان خود را خالی نماید.

دزد زمان من کیست؟

منکِرِ گرفتاری‌های بی حد و حصرِ آنها نبود. اما نمی‌توان تمامِ تقصیر را به گردن زمان انداخت. زمان تیغِ تیزی دارد و لبه‎ای برنده. اما همین نعمت است که راهِ رسیدن به شیرینی‌های جهان را برای ما هموار می‌سازد. ظرفِ زمان برای هیچکس اعم از غنی و فقیر بزرگ‌تر یا کوچک‌تر نیست. هرکسی به فراخور مسئولیت‌هایی که دارد از این موهبت استفاده می‌نماید. اما عده‌ای تا آخر عمر اندر خم یک کوچه باقی می‌مانند و برخی دیگر با بهره‌مند شدن از امتیاز استعدادهای خداداد، زندگی خویش را متحول میسازند.

رازِ این توقف، در گرفتاری‌های متعدد نیست. چرا که اگر گرفتاری و کمبودِ وقت تنها مانع حرکت ما به سمتِ توانمندسازی بود، وقتی که به هردلیلی این موانع برطرف بشود فوری مشغول شده و دست از گلایه برمی‌داریم. اما چه سری در این انتخابِ منحوس نهفته است؟

انتخاب ما چیست؟

چرا به جای برداشتن موانع و تلاش برای از بین بردن مقاومت ذهنی ناله کردن و گله گذاری را انتخاب می‌کنیم؟ چرا یکبار برای همیشه باور نمی‌کنیم که اگر خودمان را در مسیرِ تولید قرار دهیم به مرور به توانایی‌های بیشتری دست یافته و هرروز بیشتر از قبل خود را باور خواهیم کرد؟

عذاب وجدانِ ناشی از کم‌کاری سبب می‌شود همواره به دنبال مقصر بگردیم. مقصری برای ناتوانی‌ها و امتیازاتی که حق خود می‌دانیم ولی از ما دریغ شده است. ضمیرناخودآگاه انسان وظیفه دارد از او در برابر هجمه‌های مزاحم محافظت کند. پس تمرکز او را از نقش خودش در این ناکامی به تقصیرِ دیگران سوق می‌دهد. چنانچه به خودآگاهیِ عمیقی در این زمینه نرسیم، تا آخر عمر همه مشکلاتِ خود را گردن عوامل بیرون انداخته و خود را فردی منفعل و بیچاره خواهیم پنداشت.

تمایز نویسنده _ کارآفرین

اصلیترین گامی که نویسنده_ کارآفرین باید بردارد، پانهادن بر این مانعِ بزرگ است. نویسنده _ کارآفرین باید بداند اگر اولویت خود را کسبِ توانمندی در عرصه تولید و ارائه محصول یا خدمت قرار دهد، امکان ندارد به راهی منطقی دست نیابد. نکته مهم همین است که تنها چاره رسیدن به این راهکار، عملگراییِ محض است.

اگر آموزش‌های لازم در این زمینه به درستی منتقل نشوند، مسلماً نویسنده در این مسیر به اشتباهات جبران‌ناپذیری خواهد افتاد. اما اگر بین آموزش و تولید محصول وقفه‌ای طولانی بیفتد، دوباره ضمیرناخودآگاه نجواهایی را که بی‌پاسخ نهاده شده اند، مزاحم تلقی کرده و قوای خود را برای سرکوب‌نمودن آنها صرف می‌کند.

نویسنده _ کارآفرین به برکت قلمِ خود ایمان دارد. وی می‌کوشد از دل سیاهی‌های حاکم بر فضای آموزشی که تا کنون بر اتمسفر جانش نفوذ داشته‌است، به نورِ چیرگی دست یابد و خود را از فردی منفعل و بی تحرک به کارآفرینی خلاق و فعال بدل سازد. لذا هرگز تسلیم موانع درونی و بیرونی نشده و سعی می‌کند با برداشتن گام‌های کوچک استمرار و تداوم خود را در مسیر خلق و پردازش ایده حفظ نماید.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *