بازنده تمام عیار (۲۱)

قسمت بیست و یکم از سلسله یادداشت‌های شرح واژه «تداوم»

قسمت بیستم را از اینجا بخوانید

محرک اصلی ما برای آغاز یک حرکت چیست؟

ممکنست به خاطر علاقه به آن مسیر و تمایلمان به شکوفایی وارد آن راه بشویم. اما همه‌چیز به سادگی پیش نمی‌رود. چرا که عوامل بیرونی ما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. به بعد از مدتی به حدی خود را غرق در فشار می‌بینیم که دیگر نمی‌توانیم کار را پیش ببریم.

من مدت‌ها عاشق رشد و پیشرفت در نویسندگی بودم. اینکه بتوانم قلم خودم را رشد بدهم و از سطح فعلی یک گام فراتر بروم، آرزوی دیرینه‌ام بود. به مرور این آرزو شکل عوض کرد و از شباهت به یک رویای شیرین دست برداشت. حالا به یک کابوس تلخ وطاقت‌فرسا نزدیک شده‌بود. شاید برایتان عجیب باشد که چطور ممکنست علاقه اصیل و مهمی چون نوشتن به زهرمار بدل شود!

اگر نتوانید علاقه خود را در مجرایی بیندازید که شایسته آن است و خودتان را قبل از آمادگی در عرصه‌ای قرار دهید که مهارتتان را بسنجد، دچار اضطراب خواهید شد. من خیلی زودتر از آنکه شخصیت خودم را در عرصه نویسندگی تثبیت نمایم، وارد کارآفرینی شده بودم. و همین سبب می‌شد همیشه از تصمیماتم جا بمانم. از رویاهایم عقب باشم و به مرور آرزوها اصالت خودشان را از دست بدهند.

البته نباید اینطور برداشت بشود که باید صبر کرد تا آمادگی کاملی فراهم شود. چرا که آمادگی کامل تقریبا هرگز ایجاد نخواهد شد. انسان موجودی بی‌انتها است. این بی‌نهایت بودن توانایی‌های او سبب می‌شود همیشه بتواند یک گام از روز قبل خودش جلوتر باشد. پس انتظار برای کسب توانمندی کار بیهوده‌ای است.

تمرکز بر دو عرصه

مهارت و عمل دو روی یک سکه‌ هستند. به هرمیزان که وارد انجام یک کار بشویم، مهارت ما هم افزایش خواهد یافت. ولی تا زمانی که عرصه عمل را خالی گذاشته‌ایم خلأهای خود را نشناخته و نمی‌توانیم آنها را با افزایش دانش و تسلط بر آن پر کنیم.

قراردادن علایق در مجرای صحیح تضادی با بروز توانمندی‌ها ندارد. در مسیر نوشتن باید از ابتدا تلاش می‌کردم آموخته‌های خودم را به درستی منتقل کنم. اما من به آینده و تصویری که تمایل داشتم از خودم ببینم چشم دوختم. اگر به تصویر امروز خود با دقت بیشتری نگاه کنیم، در کنار جاه‌طلبی واقع‌نگری نیز خواهیم داشت.

همیشه داشتن هدف نیست که به کمک ما می‌آید. گاهی باید برآیند دقیقی از شرایط امروز به دست بیاوریم تا جایگاه خود را به درستی بشناسیم. کسی که بداند امروز کجا ایستاده است، آینده را با رویاپردازی تباه نمی‌کند. ضعف‌های خود را نادیده نمی‌انگارد و تصویر روشنی از خویش خواهد داشت. این تصویر به ما کمک می‌کند زمینه‌های خالی را شناسایی کرده و برای پرکردن آنها گام برداریم.

اما این مهم فقط در صورتی اتفاق می‌افتد که در کنار آموزش، ارائه نیز داشته باشیم. منظورم این نیست که یکی از این دو مورد ما را در خود غرق کند و دیگری را رها کنیم. بلکه برای موفقیت باید بتوان دوره شاگردی خود را براساس آموزش و ارائه تنظیم نماییم.

برای رسیدن به بالاترین مهارت و یافتن نقطه تمایز باید بین تئوری و عمل پلی برقرار کنیم. از ابتدای شروع دوره شاگردی نباید خود را چون استادی زبردست دانسته و برای آموزش‌های خودمان ارزشی مافوق‌تصور قائل شویم. باید به این نکته توجه داشته باشیم که مدرس آموخته‌های خویش بودن، سبب تثبیت آنها در ذهنمان می‌شود. پس ورود به عرصه تدریس به معنی خروج از عرصه آموزش نیست. بلکه این دو باید در کنار هم جنبه‌های عملی و نظری ذهن ما را تأمین نمایند.

توجه بیش از حد به هریک از این دو مقوله ما را از مسیر درست دور می‌کند. اگر با خود به این نتیجه برسیم که باید مدتی طولانی _ بستگی به هر فرد متفاوت است _ فقط به خواندن کتاب در زمینه خاص بسنده کنیم، در نهایت دلزده و سرخورده شده و هرچه پیش می‌رویم گمان می‌کنیم آنچه آموخته‌ایم بسیار کمتر از چیزهایی است که نیاز داریم بدانیم. همیشه با احساس نادانی و خودکم‌بینی دست و پنجه نرم کرده و هرگز اعتماد به نفس کافی نخواهیم داشت.

از طرف دیگر چنانچه بدون امتداد مسیر آموزش تنها به تدریس دل بدهیم، خود را از آموختن نکات جدید بی‌نیاز خواهیم دید. به مرور ایده‌های ما تمام می‌شوند و حرف تازه‌ای برای مخاطب نخواهیم داشت. شاید مخاطبی را که به ما اعتماد کرده‌ از دست ندهیم، اما بعید است مخاطبین جدیدی به ما بپیوندند. ذهن ما راکد می‌شود و ناچار می‌شویم به تکرار دانسته‌های قبلی در شکل و ظاهری متفاوت بسنده کنیم.

آموزش و ارائه باید به شکلی منظم و منسجم در برنامه هر انسان روبه رشدی وجود داشته باشد. حداقل میزان این ارائه تولید محتوا در مورد موضوعی است که آموخته‌ایم. البته در مراحل بالاتر می‌توان به برگزاری دوره‌های آموزشی نیز فکر کرد. اما نباید توازن بین این دو در برنامه ما بهم بریزد. کسی که موفق نشود در این توازن گام بردارد، بعد از مدتی از حرکت خود خسته شده و احساس یک بازنده تمام‌عیار را خواهد داشت.

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *