نقشه ساختن یک قوس شخصیت (۴)

قسمت چهارم از یادداشت‌های «شخصیت‌پردازی»

قسمت قبلی را از اینجا بخوانید.

چرا هدف شخصیت باید روشن باشد؟

 در قسمت پیشین با شما در مورد نظام ارزشی شخصیت و اهمیت شناخت هنجارهایی سخن گفتیم که در داستان شما توسط شخصیت رعایت می‌شود. نویسنده باید به خوبی بداند شخصیت‌ها به دنبال چه هدفی هستند؟ زیرا اگر کسی هدفخود را بر اساس ارزش‌های درونی تنظیم کند، می‌توان امیدوار بود به همراه تلاش برای کسب موفقیت شکوفایی و خلاقیت را نیز تجربه کند. و در غیراینصورت هرتلاشی محکوم به شکست است.

البته منظور از شکست نداشتن درآمد یا شاغل نبودن در یک حرفه نیست. در اینجا مشخصا به احساس کامیابی اشاره داریم. پس برای اینکه شخصیت ما بتواند احساس خوبی به زندگی داشته باشد، هدف او را باید بر اساس نظام ارزشی وی تنظیم کنیم.

اینجاست که قوس شخصیت آغاز می‌شود. در ابتدا تمام ابعاد کاراکتر را باید بشناسیم. البته  بخش مهمی از شخصیتِ ما در خلال داستان تکمیل می‌شود. اما نویسنده باید برای زندگی روزمره شخصیت برنامه‌ای روتین داشته باشد تا عادات او را نشان دهد.

 

اشاره صریح به مثابه انهدام جذابیت است

لازم نیست از این برنامه رونمایی کنید و در بخشی از داستان آن را مو به مو شرح دهید. کافیست خودتان بدانید مریم/ سعید/ آذر/ محمود یا … صبح که بیدار می‌شود اول موبایلش را چک می‌کند یا به سقف خیره می‌شود؟ اما شناخت عادات چه اهمیتی دارد؟

عادات به عمیق‌ترین لایه‌های مغز برمی‌گردد. اموری که آنها را با تمام وجود پذیرفته‌ایم و هرگز برای انجام دادنشان عذاب‌وجدان یا احساس کمبود نخواهیم داشت. این سلسله رفتارها آیینه تمام‌نمای ما هستند. پس بهترین راه برای شناخت ما دسترسی به عاداتمان است. کسی که سودای بیداری در پنج صبح را ندارد و اجازه می‌دهد ساعت بدن او را هرزمان که صلاح دید بیدار کند، الگوریتم متفاوتی را پیروی می‌کند نسبت به کسی که حاضر است عذاب کم‌خوابی و کسالت را به جان بخرد ولی دیر از خواب برنخیزد.

پس می‌توان از شناخت عادات به شناخت عمیقی از شخصیت رسید. وقتی شخصیت را بشناسیم می‌توانیم برای زندگی او هدفی تعیین کنیم. توجه داشته باشید داشتن هدف، پیرنگ داستان ما را منسجم می‌سازد و ساختار آن را در شیرازه‌ای منضبط قرار می‌دهد.

تاکید می‌کنم بنا نیست هدف شخصیت شما در هیچ جای داستان ذکر شود و تاکید کند مثلا: هدف شخصیت ما رهایی از فکرِ فقیر و رسیدن به شخصیت پولساز است. بلکه شما باید اتفاقات زندگی او را به شکلی هدفمند رقم زنید. طوری که نشان دهد شخصیت شما با هدفی روشن گام برمی‌دارد و از ورود به عرصه‌هایی که او را از هدفش دور می‌کند، احتراز دارد. حتی می‌توانید برای شخصیت خود اشتباهاتی را طراحی کنید که از درک غلط ناشی می‌شود.

به عنوان مثال اگر هدف شخصیت شما پولدار شدن باشد، منطقی است که نامزد عاشق و بی‌پول خودش را به خاطر آشنایی با افرادی جدید و شناخت دنیایی متفاوت رها کند. در واقع این حرکت یک بُعد جدید از افکارش را به مخاطب نشان می‌دهد.

 

قوس شخصیت را با عادات و روزمرگی‌ها نشان دهید.

برای رسیدن به قوس شخصیتی که مخاطب را تا انتهای داستان جذب کند و در عین حال از هرکلیشه‌ای به دور باشد، هدف باید همه جنبه‌های زندگی او را دربرگیرد. وقتی رسیدن به هدف تمام فکر و ذکر او باشد، به مرور عاداتش نیز تغییر خواهد کرد. این تغییر عادات نقشه راه ما برای ترسیم زندگی روتین اوست.

 عادت های شخصیت کلید رمزگشایی از اهداف و علایق او هستند. البته در دنیای واقعی عادات ما همیشه بر اساس غایات شکل نگرفته است. اما جهان داستان محل ارائه داده‌های منتخب است. داده‌ها الزاما باید به گونه‌ای تنظیم شوند که مخاطب را به نقطه مطلوب ما برسانند. پس به جای توضیحات واضح که حواس مخاطب را از داستان اصلی پرت می‌کند و برچسب کلیشه به نوشته‌های ما می‌زند، به سراغ عادات کاراکتر می‌رویم.

تکلیف عملی

در این مرحله برای تقویت قدرت تشخیص خود به سراغ یک شخصیت حقیقی می‌رویم. یکی از عادات او را در نظر گرفته و سعی می‌کنیم از لابه‌لای صحنه‌های زندگی‌اش پرده از علت التزام او به این عادت برداریم. مثلا اگر «بریت ماری» عادت دارد ماشین اصلاح همسرش را برخلاف نظم همیشگی در کشوی سوم بگذارد، چه علتی دارد؟ نویسنده از ابتدای داستان به ما نشان می‌دهد انضباط برای بریت ماری حکم آب حیات را دارد. پس امکان فراموشی ضعیف است. انگیزه بریت تمایل او به جلب توجه است. با نگاه دقیق‌تر رگه‌هایی از بی‌اعتنایی مرد را پیدا می‌کنیم. جلب توجه بریت پرده از نیاز عمیق او به شکوفایی و دیده‌شدن برمی‌دارد. پس باید در ادامه داستان منتظر وقایعی باشیم که بریت را از حاشیه امن بیرون می‌کشد.

همانطور که توضیح داده شد شخصیتی که به درستی تحلیل گردد و پرداخت مناسبی داشته باشد، وقایع داستان را با خود می‌آورد. نویسنده نیازی به زحمت مضاعف برای خلق حوادث شگفت‌انگیز ندارد. بلکه بیشترین انرژی را باید در زمینه شناخت شخصیت خود صرف کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *