جهان گاو است و خر می شود

جهل به ماهیت مرگ سبب می شود “جهان” از آن بترسد. به گمان وی مرگ همان تنهایی و فردیت است. همذات پنداری جهان با گاو و خر در فیلم کنایه به همین مسئله است. عناصری که برای  رساندن این مفهوم باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند به درستی چیده نشده و حرف الکن فیلمساز مخاطب را به بی راهه می برد. می توان گفت سروش صحت به قصد پا نهادن در افکار “هایدگر” قصد الغاء مفاهیم زیادی را دارد.

نزدیک شدن به اندیشه های یک فیلسوف در فیلم کار دشواری است که تارکوفسکی در فیلم هایی مانند “استاکر”، “ایثار”، “آینه” و “نوستالژیا”، به خوبی از عهده آن بر می آید. و مسائلی همچون “مرگ”، “زمان”، “امید ” ،”در راه بودن” و دیگر افکار اگزیستانسیالیسمی هایدگر را در فیملش واکاوی می کند.
سروش صحت علیرغم تصمیم خود مبنی بر ورود به این نوع فیلمسازی، نمی تواند تا آخر فیلم دوام بیارود و دغدغه هایش را بازگوکند. «جهان با من برقص» فیلم آرام و بدون تنشی است که می خواهد با روایت کسل کننده خود نگاهی به واقعیت مرگ بیندازد و تفسیری از مرگ به بیننده دهد که معبر افکار فلسفی ناپخته فیلمساز دال بر معنای واقعی مرگ است.

اما واقعیت مرگ در فیلم چیست؟ تنهایی و دوری از اجتماع انسانی با تمام مشکلات کوچک و بزرگ خود در این نگاه مرگ محسوب می شود. لذا علیرغم اینکه مرگ اتفاقی همگانی است، برخی خود را با سبک زندگی خویش به مرگ نزدیک کرده اند.
معنای مرگ و تفسیر زندگی تم جذاب فیلم است. با تعدادی خورده پیرنگ درمورد رفقای جهان  هم رو به رو هستیم. اهمیت این خرده پیرنگ ها از آنجا که در نتیجه فیلم تاثیری نمی گذارند، زیاد نیست. با کمی اغراق می توان گفت رفع خستگی و ایجاد طنز از دلایل وجود این پیرنگ ها در داستان فیلم است.

هریک از شخصیت های فیلم درگیر داستان زندگی خود هستند و با شخصیت اصلی کاری ندارند. این مرگ اصلی جهان است نه مرگی که دوماه بعد رخ خواهد داد. جهانگیر  نسبت به وقایع اطرافش منفعل است. حتی شکست عشقی دخترش و خودکشی او، تغییری در نگاه جهان ایجاد نمی کند.

با گاو هم کلام می شود او را شبیه خودش می داند این همان تنهایی مرگ آفرینی است که جهانگیر گرفتار آن شده است. “تا وقتی مثل گاو تنها در گوشه عزلت در طویله نشستی مرگ به تو نزدیک است اما خری باش که می دود و سواری می دهد و همه جا سرک می کشد پس زنده می مانی؛ سمفونی مرگ کنار تو همیشه نواخته می شود فرقی نمی کند کجا باشی. پس باید زندگی کرد، ناامیدی هیچگاه برای انسان مفید نیست طوری زندگی کن که گویی قرار است هزاران سال زندگی کنی.” محتوای پیامی که سروش صحت در جهت الغای آن گام بر داشته است، همین نکته می باشد.


فیلم به لحاظِ ساختاری نمره قابل قبولی می‌گیرد. میزانسن های شسته رُفته و قاب های استاندارد سینمایی، زوایای درست دوربین، حرکت های به موقع و عمق میدان های منطبق با شرایط جغرافیایی فیلم از نکات مهم فیلم محسوب می شود. اما از نظر فیلمنامه همچنان نقاط ضعف زیادی دارد و کشمکش لازم برای دنبال کردن موضوع فیلم برای مخاطب وجود ندارد.
حرف آخر : فیلمی است که ارزش یکبار دیدن را دارد.

نویسنده:محمدصادق سمودی

3 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *